خوبه ديگه ! راحت توي خونه نشستي ، ولي من الان توتعميرگاهم ، ميدوني چرا ؟چون خرابتم
******************************
هيچ وقت نخواه جاي کسي باشي چون اونوقت جاي قشنگ خودت خالي ميمونه!ا
ترسم انروز بيايي که نباشد جسدم،کوزه گر کوزه بسازد ز خاک جسدم،لب ان کوزه بسازد ز خاک لب من،بي خبر لب بگزاري به لبان جسدم!ا
*********************************
خواستم تو قلبت خونه کنم ديدم اونجا زمينش گرونه ما فقير فقرا تو چشمات چادر ميزنيم!ا
بابام گفت:عشق کشک است!منم جواب دادم زندگي هم آشه بدون کشک بي مزه ميشه!! ا
***************************************
اي کاش اختيار زمان دست من بود تا انفدر زمان با تو بودن را طولاني کنم که زماني براي بي تو بودن نمانده باشد!ا
کاش اون لحظه اي که يکي ازت ميپرسه حالت چطوره و تو ميگي خوبم کسي باشه که محکم بغلت کنه و اروم بگه ميدونم خوب نيستي !ا
******************************************
نداشتن تو يعني ديگري تو را دارد نميدانم نداشتنت سخت تر است يا تحمل اين که ديگري تو را دارد !ا
اميدوارم خوشبختي مثل سگ پاچتو بگيره مثل سوسک از سر و روت بالا بره مثل انگل تو وجودت خونه کنه و مثل اس ام اس پشت سر هم بياد
********************************************
با تمام قدرتم وسط رودخانه زندگي ايستاده ام
آن هم در جهت مخالف
نميخواهم مثل برگ درختان همراه شوم و بروم
ميخواهم آنقدر ايسادگي کنم تا ماندگار شوم...در همه جا...در همه دل ها... در همه جاي زندگي
*************************************************
به هر کس دل سپردم بيوفا شد ، چو پابندش شدم از من جدا شد ، نميدانم از اول بيوفا بود ، يا که من نازش کشيدم بي وفا شد !ا
******************************************************
مکاني برايت بهتر از دلم سراغ ندارم ، تنگي اش را به بزرگي مهربانيت ببخش !ا
****************************************************
تنهاي قشنگترين حس دنياست ، چون براي داشتنش نياز به هيچکس نداري !ا
******************************************************
اينجا در دنياي من گرگها هم افسردگي مفرط گرفته اند ، ديگر گوسفند نمي درند ، به ني چوپان دل مي سپارند و گريه مي کنند !ا
***********************************************************
فانوس شب وداع ، با هر سوسو / مي گفت که آن کوچه ي رويايي کو / او بود و کمي شعر و هوايي ابري / امرو نه ابريست ، نه شعريست ، نه او !ا
***********************************************************
کارگر خسته اي سکه اي از جيب کت کهنه اش درآورد تا صدقه دهد ، ناگهان جمله اي روي صندوق ديد و منصرف شد ، "صدقه عمر را زياد مي کند
***********************************************************
اندازه ي يه سر کبريت دلم برايت تنگ شده ، کوچيکه ولي دنيا رو به آتيش ميکشه
نظرات شما عزیزان:
on-line ![](/weblog/file/img/m.jpg)
ساعت18:30---25 بهمن 1390
سلام.وب قشنگی داری.به منم سربزن...نظریادت نره...